روزی که رضاشاه کناره گیری کرد
به گزارش چای قند پهلو، رضاخان از اصفهان به کرمان و سپس به بندرعباس رفت. او از بندرعباس با یک کشتی تجاری، راهی بمبئی شد. برخلاف انتظار مسافران، کشتی به بمبئی نرفت و راستا جزیره موریس را در پیش گرفت.
25 شهریور 1320 بود که رضاشاه پهلوی کمتر از یک ماه پس از اشغال ایران از سوی قوای روس و انگلیس، از پادشاهی ایران کنار رفت و سلطنت را به پسرش محمدرضا واگذار کرد.
پس از جنگ جهانی اول برای مدت کوتاهی، صفوف نیرو های موافق و مخالف با یکدیگر معین نبود؛ اما طولی نکشید که سه جناح در مقابل هم قرار دریافتد؛ یک سوی کارزار شوروی بود، سوی دیگر دولت هایی شامل آلمان، ایتالیا و ژاپن و در طرف سوم هم دولت های انگلستان، فرانسه و لهستان موسوم به متفقین قرار داشتند.
تسخیر اتیوپی توسط ایتالیا، حمله ژاپن به چین و اشغال چکسلواکی توسط آلمان، زمینه های آغاز جنگ دوم جهانی را فراهم کرد. پایان با حمله آلمان و شوروی به لهستان، جنگ جهانی دوم آغاز شد و با آغاز آن درحالی که ایران بی طرفی کامل خود را در این مخاصمه عظیم اعلام نموده بود، دولت های قدرتمند به بهانه های مختلف، خودسرانه وارد ایران شده و آن را اشغال نظامی کردند.
آغاز تحول عظیم
تحول عظیمی که در نیمه دوم سلطنت رضاشاه، سیاست خارجی ایران را تحت الشعاع قرار داد، روی کار آمدن هیتلر در آلمان و پیشرفت سریع مالی و نظامی آن کشور بود. پیش از این، انگلستان و فرانسه به سبب تمایلات ضدکمونیستی هیتلر در مقابل توسعه طلبی های آلمان، سیاستی مسالمت آمیز را در پیش گرفته بودند.
این سیاست تا آغاز جنگ دوم جهانی ادامه یافت. از این زمان به بعد هم زمان با قدرت دریافت هیتلر، رضاشاه به شدت به آلمانِ هیتلری متمایل شد و روابطش را با آن گسترش داد. این امر، اسباب نگرانی انگلیس را فراهم کرد. شوروی هم از این امر ناخشنود بود.
محمود طلوعی در کتاب پدر و پسر در این باره می نویسد: روابط ایران و آلمان رو به گسترش نهاد و آلمان در آخرین سال های سلطنت رضاشاه به صورت عظیم ترین شریک تجاری ایران در آمد. رضاشاه، بخش اعظم ارز حاصله از سهم مشارکت ایران در شرکت نفت را صرف خرید کالا از آلمان می کرد و این برای انگلیسی ها ناگوار بود.
بعد از آغاز جنگ جهانی دوم و مصائبی که انگلستان در آغاز جنگ متحمل شد، رضاشاه انگلیسی ها را برای پرداخت بدهی های معوقه به ایران و افزایش سهم ایران از شرکت نفت، تحت فشار قرار داد. انگلیسی ها در آن شرایط سخت تسلیم شدند؛ ولی کینه و نفرت آن ها از رضاشاه دو چندان افزایش یافت. انگلیسی ها برای انتقام جویی از او مترصد فرصتی بودند که با حمله آلمان هیتلری به شوروی فراهم شد.
چرچیل، نخست وزیر وقت بریتانیا، فردای حمله هیتلر به خاک شوروی، دست دوستی به سوی استالین دراز کرد و رضاخان، اولین قربانی این دوستی بین دو دشمن بود. با اینکه دولت های انگلیس و فرانسه از خرد شدن شوروی با حمله آلمان خرسند بودند؛ اما به علت پیشرفت های آلمان و به خطر افتادن منافع غرب در خاورمیانه، تصمیم دریافتد به حمایت از شوروی بشتابند و ایران بهترین راه یاری بود.
اعلام بی طرفی
در کوران جنگ جهانی دوم، پیش از آنکه انگلیس و فرانسه به آلمان اعلان جنگ نمایند، ایران بی طرفی خود را به آگاهی دولت انگلستان رسانده بود؛ اما بدیهی بود که بی طرفی ایران به سبب اهمیت جغرافیای نظامی نمی توانست به دیده احترام نگریسته گردد؛ علاوه بر اینکه بهانه عظیمی مانند تمایل ایران به آلمان نازی، توسعه روابط صنعتی و تجاری با آن کشور و وجود جاسوسان آلمانی در ایران کافی بود تا هر لحظه، هراس هجوم متفقین، فضای ایران را آشفته تر کند.
این چنین بود که پایان با پیشروی فزاینده ماشین پرقدرت جنگی آلمان نازی و اشغال ناباورانه اروپا، راهی جز ایران برای رساندن مهمات و ساز و برگ جنگی به روسیه باقی نماند. پایان در نیمه شب دوشنبه، سوم شهریور 1320 قوای شوروی با پشتیبانی تانک و هواپیما از شمال و قوای انگلیس از مرز های غربی، وارد ایران شدند.
جبهه دوم ارتش انگلیس از مرز خسروی عبور کردند و تأسیسات نفت شاه را تصرف و به سوی کرمانشاه پیشروی کردند. نیرو های ایرانی در برابر آنان مقاومت زیادی کردند؛ اما فرمان ترک مقاومت به تمام واحد های نظامی ابلاغ شد و نیرو های انگلیس و شوروی به هم پیوستند و ارتش ایران با سرعتی باورنکردنی تار و مار شد.
یکی از پیامد های اشغال ایران به دست متفقین، سقوط رژیم رضاشاه و به قدرت رسیدن فرزندش محمدرضا بود. در همان ساعتی که ایران مورد حمله نیرو های شوروی و انگلستان نهاده شد، اسمیرنوف، سفیر شوروی و سر ریدر بولار، وزیر مختار انگلستان، منصور نخست وزیر ایران را از جریان حمله آگاه کردند.
مولوتف، کمیسر امور خارجه شوروی نیز یادداشتی به محمد ساعد، سفیر وقت ایران در مسکو تسلیم کرد که در آن ورود قوای شوروی به ایران به استناد مواد پنجم و ششم عهدنامه دوستی 1921 میلادی و برای جلوگیری از فعالیت آلمان ها در ایران که خطری برای امنیت شوروی به شمار می رفت، توجیه شده بود.
رضاشاه که در مقابل حمله ناگهانی دو همسایه نیرومند غافلگیر شده بود، بلافاصله به وسیله سفرای ایران در مسکو، لندن و واشنگتن از دولت های مزبور تقاضا کرد عملیات نظامی را بی درنگ متوقف نموده و با او وارد مذاکره شوند. متفقین جوابی به این تقاضا نداده و تلویحا فهماندند که دیگر دیر شده است.
برکناری منصور و روی کارآمدن فروغی
رضاشاه به تصور اینکه متفقین حاضر نیستند با منصور نخست وزیر وارد مذاکره شوند، او را برکنار و محمدعلی فروغی را که بیشتر مورد قبول انگلیسی ها بود، مأمور تشکیل کابینه جدید کرد. به پیشنهاد فروغی رضاشاه به همه واحد های نظامی دستور ترک مقاومت صادر کرد. پس از این اقدام، فروغی با نمایندگان شوروی و انگلستان وارد مذاکره شد.
رضا شاه حاضر به قبول تقاضایی مبنی بر آنکه سفرای دو دولت به جای اخراج اتباع آلمانی، تحویل آن ها را به قوای متفقین در دستور کار قرار دهند، عملی خصمانه درباره آلمان دانست.
در نتیجه چنین موضعی مذاکرات طول کشید. نیرو های متفقین هم اولتیماتومی دادند که اگر دولت ایران تا 48 ساعت اتباع آلمانی را به نیرو های آن ها تسلیم نکند و سفارتخانه های آلمان، ایتالیا، رومانی و مجارستان را تعطیل نکند، قوای متفقین پایتخت را اشغال خواهند کرد.
از آنجا که رضاشاه جواب صریحی به اولتیماتوم متفقین نداد، در 16 سپتامبر برابر با 25 شهریور 1320، قوای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب به سوی تهران حرکت کردند. رضاشاه به ناچار در همان روز به نفع ولیعهدش محمدرضا از سلطنت کناره گیری کرد.
محمدرضا پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ می نویسد: متفقین به دولت ایران اطلاع دادند که قوای مسلح آن ها در 26 شهریور 1320 تهران را اشغال خواهند کرد. به محض دریافت این خبر، پدرم گفت: آیا تو فکر می کنی که من حاضرم از یک سرگرد انگلیسی دستور بگیرم؟ سپس در روز 25 شهریور 1320 پدرم کناره گیری کرد.
استعفا
این چنین بود که هم زمان با حرکت نیرو های متفقین به سوی تهران، رضاشاه، نامه استعفایی را که توسط فروغی تهیه شده بود، امضا کرد و صبح روز 25 شهریور راهی اصفهان شد. متن استعفا به این توضیح بود:
نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چند ساله، مصروف امور کشور نموده و ناتوان شده ام، حس می کنم که وقت آن رسیده که یک قوه و بنیه جوان تری به کار های کشور که مراقبت دائم لازم دارد، بپردازد و اسباب سعادت ورزی ملت را فراهم آورد؛ بنابراین امر سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود سپرده و از کار کناره گرفتم.
از امروز که 25 شهریور 1320 است عموم ملت از کشوری و لشکری، ولیعهد و جانشین قانونی من را باید به سلطنت بشناسند و آنچه از سوی مصالح نسبت به من می کردند، نسبت به ایشان منظور دارند.
استعفانامه رضاخان که منتظر مشخص تکلیف ولیعهد بود، پیش از سوگند محمدرضا در مجلس خوانده شد و مقدمات رفتن پدر و انتصاب پسر به سلطنت تدارک دیده شد. روز 25 شهریور، استعفای رضاشاه و انتصاب محمدرضا به سلطنت به مجلس اعلام شد و روز 26 شهریور، محمدرضا در مجلس سوگند خورد و رسما شاه شد.
دوران تبعید
برنامه سفر رضاشاه که انگلیسی ها برای او تنظیم نموده بودند، این بود که به وسیله کرمان به بندرعباس برود و از آنجا با یک کشتی، راهی هندوستان گردد. به رضاشاه گفته بودند که پس از مدتی اقامت در هندوستان، به هرجا که خودش مایل باشد، می تواند سفر کند.
رضاخان به سرعت، سوار اتومبیلش شد تا به سوی اصفهان و سپس کرمان حرکت کند. خانواده اش قبلا به اصفهان رفته بودند. رضاخان هم عجله داشت که سریع تهران را ترک کند تا به دست قشون روس نیفتد؛ زیرا هر لحظه ممکن بود آنان از کرج به تهران برسند.
رضاخان از اصفهان به کرمان و سپس به بندرعباس رفت. او از بندرعباس با یک کشتی تجاری، راهی بمبئی شد. برخلاف انتظار مسافران، کشتی به بمبئی نرفت و راستا جزیره موریس را در پیش گرفت. پایان رضاشاه به ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی فرستاده شد. سه سالی در این جزیره روزگار گذراند تا اینکه پایان در چهارم مرداد 1323 بر اثر سکته قلبی درگذشت.
یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب می نویسد: سرنگونی و پایان مرگ رضاشاه در تبعید که در آخرین سال های پادشاهی به مستبدی حریص و بی رحم و مرموز تبدیل شده بود، کسی را متأسف و متأثر نکرد.
پیکر رضاشاه پس از مرگ ابتدا به مصر منتقل شد و به صورت امانت در آن کشور باقی ماند تا اینکه پایان در سال 1328 جسد او را به ایران آوردند و در آرامگاهی در شهر ری به خاک سپردند.
منبع: فرادید